کد مطلب:243782 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:161
امامت او در خردسالی
[55] 8 - كلینی روایت كرده است:
از علی بن سیف با واسطه، راجع به امام جواد علیه السلام نقل شده كه گفت: به حضرت عرض كردم: شیعیان می گویند كم سن و سالید، حضرت فرمود: به یقین خدای متعال به داود علیه السلام وحی كرد سلیمان علیه السلام را كه كودك بود و گوسفند می چرانید، جانشین خود قرار دهد، اما عابدان و دانشمندان بنی اسرائیل نپذیرفتند، لذا خدای متعال به داود علیه السلام وحی كرد كه عصای گویندگان [منكرین] و عصای سلیمان را در یك اتاق قرار ده و در آن را به مهر قوم مهر و موم كن و فردا روز، عصای هر كس كه برگ و میوه داده بود، همو پیامبر است، حضرت داود علیه السلام ماجرا را به اطلاع آنها رسانید و آنها اظهار داشتند: راضی شدیم و پذیرفتیم. [1] .
[56] 9 - او همچنین آورده است:
علی بن ابراهیم از پدرش نقل كرده كه علی بن حسام به امام جواد علیه السلام عرض كرد: ای سرور من! مردم، امامت شما را به خاطر سن و سال كمتان نمی پذیرند، فرمود: و بدینگونه،
[ صفحه 46]
سخن خدای متعال را رد می نمایند كه به پیامبر بزرگوارش فرمود: (قل هذه سبیلی أدعوا الی الله علی بصیرة أنا و من اتبعنی) [2] بگو: «این راه من است، من و پیروانم با بصیرت كامل، همه ی مردم را به سوی خدا دعوت می كنیم به خدا سوگند! جز علی كه تنها نه سال داشت، هیچ كس از او پیروی نكرد و من نیز نه سال دارم. [3] .
[57] 10 - و نیز روایت كرده است:
احمد بن محمد بن عیسی از پدرش محمد بن عیسی نقل كرده كه گفت: بر امام جواد علیه السلام داخل شدم و حضرت پیرامون چند مسأله، به مناظره پرداخت و سرانجام فرمود: ای ابا علی!
شك و دودلی را از خود دور كن، پدرم، غیر از من كسی را نداشت. [4] .
[58] 11 - و نیز روایت نموده است:
محمد بن اسماعیل بن بزیع نقل كرده كه گفت: از امام جواد علیه السلام راجع به شئون امام پرسیدم و عرض كردم: آیا كوچكتر از هفت سال هم امام می شود؟ فرمود: آری و كوچكتر از پنج سال نیز، سهل گفت: علی بن مهزیار در سال دویست و بیست و یك، این روایت را برایم تعریف كرد. [5] .
از علی بن سیف با واسطه، راجع به امام جواد علیه السلام نقل شده كه گفت: به حضرت عرض كردم: شیعیان می گویند كم سن و سالید، حضرت فرمود: به یقین خدای متعال به داود علیه السلام وحی كرد سلیمان علیه السلام را كه كودك بود و گوسفند می چرانید، جانشین خود قرار دهد، اما عابدان و دانشمندان بنی اسرائیل نپذیرفتند، لذا خدای متعال به داود علیه السلام وحی كرد كه عصای گویندگان [منكرین] و عصای سلیمان را در یك اتاق قرار ده و در آن را به مهر قوم مهر و موم كن و فردا روز، عصای هر كس كه برگ و میوه داده بود، همو پیامبر است، حضرت داود علیه السلام ماجرا را به اطلاع آنها رسانید و آنها اظهار داشتند: راضی شدیم و پذیرفتیم. [1] .
[56] 9 - او همچنین آورده است:
علی بن ابراهیم از پدرش نقل كرده كه علی بن حسام به امام جواد علیه السلام عرض كرد: ای سرور من! مردم، امامت شما را به خاطر سن و سال كمتان نمی پذیرند، فرمود: و بدینگونه،
[ صفحه 46]
سخن خدای متعال را رد می نمایند كه به پیامبر بزرگوارش فرمود: (قل هذه سبیلی أدعوا الی الله علی بصیرة أنا و من اتبعنی) [2] بگو: «این راه من است، من و پیروانم با بصیرت كامل، همه ی مردم را به سوی خدا دعوت می كنیم به خدا سوگند! جز علی كه تنها نه سال داشت، هیچ كس از او پیروی نكرد و من نیز نه سال دارم. [3] .
[57] 10 - و نیز روایت كرده است:
احمد بن محمد بن عیسی از پدرش محمد بن عیسی نقل كرده كه گفت: بر امام جواد علیه السلام داخل شدم و حضرت پیرامون چند مسأله، به مناظره پرداخت و سرانجام فرمود: ای ابا علی!
شك و دودلی را از خود دور كن، پدرم، غیر از من كسی را نداشت. [4] .
[58] 11 - و نیز روایت نموده است:
محمد بن اسماعیل بن بزیع نقل كرده كه گفت: از امام جواد علیه السلام راجع به شئون امام پرسیدم و عرض كردم: آیا كوچكتر از هفت سال هم امام می شود؟ فرمود: آری و كوچكتر از پنج سال نیز، سهل گفت: علی بن مهزیار در سال دویست و بیست و یك، این روایت را برایم تعریف كرد. [5] .
[1] كافي 1: 383 ح 3.
[2] يوسف: 23 \ 108.
[3] الكافي 1: 384 ح 8.
[4] الكافي 1: 320 ح 3.
[5] الكافي 1: 384 ح 5.